ریحانه ی بهشتی
مرواریدی در صدف
جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, :: 15:18 :: نويسنده : زهرا

چارلز دانشجوی انگلیسی با طعنه به دوشت و همکلا سی ایرانی اش همایون می گه : چرا خانوماتون نمیتونن با

مردا دست بدن یا لمسشون کنن !؟؟ یعنی مردای ایرانی اینقدر کارنامه ی  خرابی دارن وخودشونو نمی تونن کنترل

کنن؟!!

همایون لبخندی میزنه و میگه : ملکه ی انگلستان میتونه با هر مردی دست بده ؟ وهر مردی میتونه ملکه ی

انگلستان رو لمس کنه ؟!

چارلز با عصبانیت میگه :نه! مگه ملکه فرد عادیه ؟!! فقط افراد خاصی میتونن با ایشون دست بدن و در رابطه باشن!!!

همایون بی درنگ میگه :"همه ی خانم های ایرانی ملکه هستند"

 

جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, :: 14:30 :: نويسنده : زهرا

جوان خیلی آرام ومتین به مرد نزدیک شدو با لحنی مودبانه گفت :ببخشید آقا ! من می تونم یه کم به خانم شما

نگاه کنم ولذت ببرم ؟ مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود ، مثل آتشفشان از جا در

رفت ومیان بازار و جمعیت ، یقه ی مرد جوان را گرفت و عصبانی ، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود ، او را به دیوار

کوفت و فریاد زد :مرتیکه ی عوضی مگه خودت ناموس نداری ... خجالت نمی کشی ؟ 

اما جوان خیلی آرام ، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و واکنشی نشان دهد ، همان طور مودبانه و

متین ادامه داد : خیلی عذر مخواهم  فکر نمی کردم این همه عصبانی و غیرتی بشین ، دیدم به خاطر وضع ظاهری

خانومتون دارن بدون اجازه نگاه می کنن و لذت می برن ، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده

باشم ... حالا هم یقمو ول کنید ،از خیرش گذشتم !. مرد خشکش زد ... همان طور که یقه ی جوان را گرفته بود ، آب

دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد .

 

جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, :: 14:30 :: نويسنده : زهرا

جوان خیلی آرام ومتین به مرد نزدیک شدو با لحنی مودبانه گفت :ببخشید آقا ! من می تونم یه کم به خانم شما

نگاه کنم ولذت ببرم ؟ مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود ، مثل آتشفشان از جا در

رفت ومیان بازار و جمعیت ، یقه ی مرد جوان را گرفت و عصبانی ، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود ، او را به دیوار

کوفت و فریاد زد :مرتیکه ی عوضی مگه خودت ناموس نداری ... خجالت نمی کشی ؟ 

اما جوان خیلی آرام ، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و واکنشی نشان دهد ، همان طور مودبانه و

متین ادامه داد : خیلی عذر مخواهم  فکر نمی کردم این همه عصبانی و غیرتی بشین ، دیدم به خاطر وضع ظاهری

خانومتون دارن بدون اجازه نگاه می کنن و لذت می برن ، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده

باشم ... حالا هم یقمو ول کنید ،از خیرش گذشتم !. مرد خشکش زد ... همان طور که یقه ی جوان را گرفته بود ، آب

دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد .

 

جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, :: 14:30 :: نويسنده : زهرا

جوان خیلی آرام ومتین به مرد نزدیک شدو با لحنی مودبانه گفت :ببخشید آقا ! من می تونم یه کم به خانم شما

نگاه کنم ولذت ببرم ؟ مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود ، مثل آتشفشان از جا در

رفت ومیان بازار و جمعیت ، یقه ی مرد جوان را گرفت و عصبانی ، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود ، او را به دیوار

کوفت و فریاد زد :مرتیکه ی عوضی مگه خودت ناموس نداری ... خجالت نمی کشی ؟ 

اما جوان خیلی آرام ، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و واکنشی نشان دهد ، همان طور مودبانه و

متین ادامه داد : خیلی عذر مخواهم  فکر نمی کردم این همه عصبانی و غیرتی بشین ، دیدم به خاطر وضع ظاهری

خانومتون دارن بدون اجازه نگاه می کنن و لذت می برن ، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده

باشم ... حالا هم یقمو ول کنید ،از خیرش گذشتم !. مرد خشکش زد ... همان طور که یقه ی جوان را گرفته بود ، آب

دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد .

 

پيوندها
  • ردیاب جی پی اس ماشین
  • ارم زوتی z300
  • جلو پنجره زوتی

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ریحانه ی بهشتی و آدرس zahraz.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 8
بازدید کل : 2080
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content